کد مطلب:50457 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:213

حکومت و تربیت











امیرمومنان علی (ع) خود حكومت را وسیله ای برای تربیت می دید و نه ابزار كسب قدرت و مكنت. آن حضرت پس از به دست گرفتن حكومت در ضمن خطبه ای چنین فرمود:

«اللهم انك تعلم انه لم یكن الذی كان منا منافسه فی سلطان و لا التماس شی ء من فضول الحطام ولكن لنرد المعالم من دینك و نظهر الاصلاح فی بلادك، فیامن المظلومون من عبادك و تقام المعطله من حدودك.»[1] .

خدایا! تو می دانی آنچه از ما رفت، نه به خاطر رغبت در قدرت بود و نه از دنیای ناچیز خواستن زیادت. بلكه می خواستیم نشانه های دین را به جایی كه بود بنشانیم و اصلاح را در شهرهایت ظاهر گردانیم، تا بندگان ستمدیده ات را ایمنی فراهم آید و حدود ضایع مانده ات اجرا گردد.

امام علی (ع) سیاست و قدرت را به عنوان مقتضیات تربیت می دید و اینكه باید حكومت وسیله ای باشد تا با فراهم كردن امنیت و رفاهت، بستر مناسب تربیت به وجود آید. در جامعه ی نابسامان، متشتت، بی قانون و گرفتار هرج و مرج و فرورفته در بی عدالتی، تربیت از مسیر حقیقی خود دور می شود و به كژ راهه می رود. امیرمومنان علی (ع) حكومت را در این جهت می خواست كه بدان موانع تربیت مردمان را بزداید و مقتضیات نیكوی تربیت آنان را فراهم نماید تا دین و دینداری رخ نماید. آن حضرت می فرمود:

«و علی الامام ان یعلم اهل ولایته حدود الاسلام و الایمان.»[2] .

بر امام است كه بر اهل ولایت خویش حدود اسلام و ایمان را تعلیم دهد.

نوع حكومت چنان در تربیت مردمان تاثیرگذار است كه می تواند زمینه ی سیر مردمان از جاهلیت به مدنیت را فراهم سازد یا بالعكس، چنانكه پیامبر اكرم (ص) این زمینه را فراهم نمود و پس از آن حضرت، به سبب نوع حكومت و مناسبات حكومتی، حركتی به سوی جاهلیت شكل گرفت. امیرمومنان علی (ع) پس از به دست گرفتن حكومت، در نخستین خطبه ی خویش در این باره فرمود:

«الا و ان بلیتكم قد عادت كهیئتها یوم بعث الله نبیه- صلی الله علیه و سلم.

[صفحه 79]

و الذی بعثه بالحق لتبلبلن بلبله و لتغربلن غربله و لتساطن سوط القدر، حتی یعود اسفلكم اعلاكم و اعلاكم اسفلكم و لیسبقن سابقون كانوا قصروا و لیقصرن سباقون كانوا سبقوا. و الله ما كتمت و شمه و لا كذبت كذبه و لقد نبئت بهذا المقام و هذا الیوم. الا و ان الخطایا خیل شمس حمل علیها اهلها و خلعت لجمها، فتقمحت بهم فی النار. الا و ان التقوی مطایا ذلل، حمل علیها اهلها و اعطوا ازمتها، فاوردتهم الجنه. حق و باطل و لكل اهل، فلئن امر الباطل لقدیما فعل و لئن قل الحق فلربما و لعل و لقلما ادبر شی ء فاقبل! شغل من الجنه و النار امامه! ساع سریع نجا و طالب بطی ء رجا و مقصر فی النار هوی. الیمین و الشمال مضله و الطریق الوسطی هی الجاده، علیها باقی الكتاب و آثار النبوه و منها منفذ السنه و الیها مصیر العاقبه. هلك من ادعی و خاب من افتری. من ابدی صفحته للحق هلك.»[3] .

بدانید- كه روزگار- دگر باره شما را در بوته ی آزمایش ریخت، مانند روزی كه خدا پیامبر شما را برانگیخت. سوگند به خدایی كه او را بحق مبعوث فرمود، در غربال آزمایش، به هم درخواهید آمیخت و چون دانه كه در غربال ریزند، یا دیگ افزار كه در دیگ ریزند، روی هم خواهید ریخت، تا آن كه در زیر است، زبر شود و آن كه بر زبر است، به زیر در شود و آنان كه واپس مانده اند، پیش برانند و آنان كه پیش افتاده اند، واپس مانند. به خدا سوگند، كلمه ای از حق را نپوشاندم و دروغی بر زبان نراندم كه از چنین حال و چنین روز، آگاهم كرده اند. هان ای مردم! خطاكاریها چون مركبهایی بد رفتارند و خطاكاران بر آن سوار، عنان گشاده می تازند تا سوار خود را به آتش دراندازند. هان ای مردم! پرهیزگاری مركبهایی را ماند رام، سواران بر آنها عنان به دست و آرام. می رانند تا سواران خود را به بهشت درآرند. از دیر باز حق و باطل- در پیكارند- و هر یك را گروهی خریدار. اگر باطل پیروز شود، شیوه ی دیرین او است و اگر حق اندك است، روزی، قدرت قرین او است، اما كم اتفاق اوفتد كه آنچه پشت كرده، بار دیگر روی بنماید. آن كه بهشت و دوزخ را پیش روی خود بیند،

[صفحه 80]

آسوده ننشیند. (مردم سه دسته اند:) سختكوشی كه رستگار است و جوینده ای كه كند روان است و امیدوار است و تقصیر كاری كه به آتش دوزخ گرفتار است. چپ و راست گمراهی است و راه میانه راه راست- الهی است. كتاب خدا و آیین رسول آن را گواه است و سنت را گذرگاه است و بازگشت بدان جایگاه است. هر كه دعوی كرد تباه گردید و هر كه دروغ بربافت زیان دید و هر كه به پیكار با حق گرایید، دست به خون خود آلایید.

پس از پیامبر اكرم (ص) با دگرگونی در حكومت و بازگشت به مناسبات قبیلگی، تغییراتی جدی در مردمان به وجود آمد و انحرافات تربیتی بسیار رخ نمود. امام علی (ع) در این باره فرمود:

«حتی اذا قبض الله رسوله- صلی الله علیه و آله- رجع قوم علی الاعقاب و غالتهم السبل و اتكلوا علی الولائج و وصلوا غیر الرحم و هجروا السبب الذی امروا بمودته و نقلوا البناء عن رص اساسه، فبنوه فی غیر موضعه. معادن كل خطیئه و ابواب كل ضارب فی غمره. قد ماروا فی الحیره و ذهلوا فی السكره، علی سنه من آل فرعون: من منقطع الی الدنیا راكن، او مفارق للدین مباین.»[4] .

و چون خداوند فرستاده ی خود را نزد خویش برد، گروهی به گذشته برگردیدند و با پیمودن راههای گوناگون به گمراهی رسیدند و به دوستانی كه خود گزیدند پیوستند و از خویشاوند گسستند. از وسیلتی كه به دوستی آن مامور بودند، جدا افتادند و بنیان را از بن برافكندند و در جای دیگر بنا نهادند. (آنان ) معادن هر گونه گناهند و در گاه همه ی گمراهان و عقیده مندان به باطلند. از این سو بدان سو سرگردان، در غفلت و مستی به سنت فرعونیان، یا از همه بریده و دل به دنیا بسته و یا پیوند خود را با دین گسسته.


صفحه 79، 80.








    1. نهج البلاغه، كلام 131.
    2. شرح غررالحكم، ج 4، ص 279.
    3. نهج البلاغه، كلام 16.
    4. همان، خطبه ی 150.